در آخرین روز از هفته بهزیستی به سراغ محمد زاهدیاصل که در کنار شهید فیاضبخش در تأسیس این مجموعه نقش داشته رفتیم تا از کارهای بر زمین مانده این سازمان و تکالیفی که در دولت آینده باید به آنها بپردازد برایمان بگوید.
چگونه استقلال سازمان بهزیستی از بین رفت؟
محمد زاهدیاصل میگوید: سازمان بهزیستی در ابتدای شکلگیری خود مستقل و غیرمتمرکز بود و در رأس آن هم وزیر مشاور یعنی عضو هیئتدولت بود که باید پاسخگوی مجلس میبود، اما متأسفانه در مدت دو، سه سال وزیرمشاور حذف شد و پس از آن با اصلاح یک ماده، شورای بهزیستی که در هر استان به ریاست استاندار تشکیل میشد به شورای مشارکتهای مردمی تبدیل شد. در واقع بهزیستی وابسته به وزارت بهداری وقت شد که خود این وزارتخانه همواره یکی از مسئلهدارترین وزارتخانههای کشور است. ضمن اینکه وزارت بهداشت مسئولیتهای سنگینی در حوزه سلامت جامعه دارد و معلوم نیست ملحق کردن یک وظیفه دیگر به این وزارتخانه با چه منطقی انجام شد؛ اما به هر حال این اتفاق افتاد. البته پس از مدتی سازمان بهزیستی از وزارت بهداری جدا و وابسته به وزارت تعاون و رفاه اجتماعی شد و بعد هم در دولت دهم با ادغام سه وزارتخانه کار، تعاون و رفاهاجتماعی وابسته به این وزارتخانه شد و این گونه استقلال سازمان بهزیستی از بین رفت.
وی تصریح میکند: با وابسته شدن این سازمان به وزارت بهداری، نگاه به بهزیستی تقریباً تا ۹۰درصد پزشکی شد در حالی که واقعاً نگاه پزشکی، نگاه حرفهای ما در مددکاری اجتماعی نیست و به همین دلیل حرکت سازمان به سمت و سویی رفت که هیچ وقت رضایت ما را جلب نکرده است و همواره به آن نقد داشتهایم. این نگاه باید اصلاح شود و استقلال از دست رفته سازمان بهزیستی به آن برگردد.
تنها استاد تمام مددکاری اجتماعی در ایران با اشاره به اینکه بهزیستی یک سازمان تخصصی است و باید افراد متخصص و متعهد بر مسند آموزش باشند، میافزاید: اما هر مسئولی تاکنون در رأس سازمان بهزیستی قرار گرفته فاقد تخصص در حوزه بهزیستی بوده است به همین دلیل سازمان را به سمت و سوی دیگری بردند و از اهداف متعالیاش دور کردند و این ظلم مضاعف به بهزیستی کشور بوده است. یعنی هم استقلالش از بین رفته و هم در رأس این سازمان مدیران غیرمتخصص قرار گرفتند که این موضوع منجر به دور شدن سازمان از اهدافش شده است.
وی ادامه میدهد: تعهد باید همراه با تخصص باشد و کسی که تجربه و تخصص کافی در حوزهای ندارد اما مسئولیت آن را میپذیرد، آدم متعهدی نیست و اگر چنین ادعایی داشته باشد قطعاً دروغ میگوید؛ بنابراین امیدواریم آقای رئیسی افرادی را که در رأس وزارتخانهها و به تبع آن سازمانهایی مثل بهزیستی قرار میدهد به معنی واقعی دارای تخصص و تعهد باشند. زاهدیاصل کمبود بودجه، امکانات و نیرویانسانی متخصص را پاشنه آشیل سازمان بهزیستی میداند و میگوید: این سازمان دارای ۵۲ مأموریت مختلف و متنوع از جمله رسیدگی به امور زنان و کودکان بیسرپرست، معلولان، کودکان کار و خیابانی، زنان آسیبدیده و در معرض آسیب و...
است؛ اما بودجه و امکاناتی که در اختیار این سازمان قرار میگیرد واقعاً پاسخگوی نیازهای جامعه هدفش که طبق گزارشها یک میلیون خانوار است، نیست. ضمن اینکه بخشی از کارگزاران این سازمان غیرمتخصص و یا بدون تخصص لازم هستند و به همین دلیل است که بهزیستی تاکنون نتوانسته مأموریتهای متعدد و متنوع خود را به درستی عملیاتی کند.
وی در پاسخ به این پرسش که سازمان بهزیستی با توجه به سنگینی مسئولیتش تا چه اندازه مورد توجه و اولویت دولت بوده است، میگوید: دولتها این سازمان را به اندازه مسئولیتش، بزرگ نمیبینند. در واقع رفاه و بهزیستی اولویت دولتها در کشور نیست؛ این در حالی است که در قرآن کریم شهر اسلامی به شهری دارای رفاه و امنیت توصیف شده است یعنی دو متغیر مهمی که مکمل همدیگر هستند. نبود رفاه، امنیت را از بین میبرد و برعکس، اما آیا ما همانقدر که به امنیت بها دادیم به رفاه مردم هم بها دادهایم؟ پاسخ کاملاً روشن است. اگر منصف باشیم باید بگویم به رفاه مردم بها ندادهایم.
با موازیکاری مواجه هستیم
وی از بین بردن موازیکاری را یکیدیگر از کارهای بر زمین مانده حوزه بهزیستی میخواند و میگوید: یکی از معضلات کشور این است که در عرصه اجتماعی نیز مثل سایر بخشهای دیگر به شدت با موازیکاری مواجه هستیم و سازمان و نهادهای مختلفی در حوزه آسیبهای اجتماعی دخالت دارند. مثلاً چه دلیلی دارد که در دل وزارت کشور سازمانی به نام سازمان امور اجتماعی ایجاد شود که مسئولیت آسیبهای اجتماعی را داشته باشد؟ مگر مسئولیت آسیبهای اجتماعی را سازمان بهزیستی به عهده ندارد؟ اگر این سازمان توان انجام این مسئولیت را ندارد آن را تعطیل کنید اما اگر توان انجام وظایف محوله را دارد تقویتش کنید و بگذارید کارش را انجام بدهد، چون با موازیکاریها بخش عمدهای از بودجه کشور هدر میرود و نتیجه مورد نظر حاصل نمیشود، بهویژه وقتی کار رقابتی میشود. در این صورت مثلاً کمیتهامداد برای خود آمار و ارقام ارائه میدهد و سازمان بهزیستی هم برای خودش یعنی فقط موضوع کمّی میشود. در واقع به جای اینکه در ارائه کیفیت خدمات رقابت کنند در کمیت رقابت صورت میگیرد که این موضوع در دستیابی به اهداف کشور آسیب زده است. این وضعیت در حالی است که بند دهم اصل سوم قانون اساسی یکی از موارد مهمی را که مطرح میکند اصلاح ساختار اداری کشور است یعنی پیش از انقلاب هم کشور ما نیازمند یک انقلاب اداری بود و اکنون باید ساختار اداری کشور اصلاح شود و یک بار برای همیشه موازیکاریها از بین برود. البته در شعارهای آقای رئیسی، رئیسجمهور منتخب، موضوع اصلاح ساختار اداری آمده بود اما نمیدانیم با چه سازوکاری میخواهد ساختاری را که از پیش از انقلاب انحراف داشته و پس از آن هم در ۴۲ سال به انحراف رفته، اصلاح کند؟ امیدواریم موفق به اصلاح این ساختار شوند و برای این منظور نیز همه دلسوزان انقلاباسلامی و کشور باید به دولت کمک کنند.
نظر شما